رنگ ها به زبان آلمانی
بدون ديدگاه
رنگ ها به زبان آلمانی را در این درس میخواهیم آموزش دهیم. به تصویر زیر نگاه کنید و با صدای بلند رنگ ها را تکرار کرده و سعی کنید آنها را ذهن خود بسپارید.

رنگ های روشن : در زبان آلمانی برای معرفی کردن یک رنگ روشن باید واژه hell به معنی “روشن” را به آن اضافه کنیم. به عنوان مثال hell-grün به معنای سبز روشن
رنگ های تیره: در زبان آلمانی همچنین برای معرفی کردن یک رنگ تیره باید واژه dunkel به معنی “تیره/تاریک” را به آن اضافه کنیم. به عنوان مثال dunkel-grün به معنای سبز تیره
فهرست مطالب
پرسیدن سوال در مورد رنگ ها به آلمانی
پرسیدن سوال در مورد رنگ ها را می توانید با گفتن جمله آلمانی زیر انجام دهید:
این چه رنگی است؟ ? Welche Farbe ist das
اصطلاحات رنگ ها در زبان آلمانی
- weiß – سفید
- schneeweiß – به سفیدی برف
- eierschalenfarben – استخوانی
- schwarz – سیاه
- pechschwarz – سیاه قیرگون
- kohlrabenschwarz – سیاه به رنگ زاغ
- Schwarzfahrer – کسی که بدون تهیه بلیط سوار اتوبوس یا قطار میشود
- Schwarzseher – منفی نگر
- Schwarzmalen – اظهار نظر منفی نگرانه
- sich schwarzärgern – از عصبانیت کبود شدن – عصبانی شدن مخصوصا در مورد چیزی که کنترلی بر آن ندارید.
- Da kannst du warten, bis du schwarz wirst – میتونی تا وقتی که رنگت سیاه بشه منتظر بمونی (وقت گل)
- grau – خاکستری
- silbergrau – خاکستری براق
- Grauzone – منطقه خاکستری – به معنی منطقه ای ناشناخته – پیدا کردن راه فرار در قانون
- Grauer Star – آب مروارید
- Taubengrau – خاکستری پنگوئنی – خاکستری آبی یا خاکستری بنفش
- Mausgrau – فیلی
- rot – قرمز/سرخ
- blutrot – به سرخی خون
- Weinrot – شرابی
- Morgenrot / Abendrot – سرخی آسمان در زمان طلوح خورشید – سرخی آسمان در زمان غروب خورشید
- rot werden – سرخ شدن – گل انداختن چهره
- rotsehen – قرمز دیدن – خون جلوی چشم کسی را گرفتن
- Rotlauf – یک نوع عفونت پوستی
- gelb – زرد
- goldgelb – طلایی
- zitronengelb – لیمویی
- grün – سبز
- giftgrün – سبز فسفری
- Grasgrün – چمنی
- Gelbgrün – رنگ سبز مایل به زرد
- Grüner Star – ستاره سبز – بیماری آب سیاه
- Grünspan – ترکیب شیمیایی مس استات
- jemanden grün und blau schlagen – کسی را سیاه و کبود کردن
- blau – آبی
- himmelblau – آبی آسمانی
- Blaues Auge – چشم آبی – چشم صیاه – بیماری خونی
- Blauer Fleck – نقطه آبی – غده خونی
- Blaues Blut – خون آبی – نشانه اصالت
- jemanden grün und blau schlagen – معنی لغوی: کسی را سبز آبی کتک زدن – مفهوم: کسی را سیاه و کبود کردن
- blau sein – مست بودن
- türkis – فیروزه ای
- Graublau – آبی خاکستری
- Blaumachen – کاری را رد کردن و انجام ندادن
- blauäugig sein – چشم آبی بودن – بومی بودن
- braun – قهوه ای
- beige – بژ – زرد مایل به قهوه ای روشن
- Ocker – اخرایی – زرد مایل به قهوه ای
- Rehbraun – قهوه ای روشن
- schokoladebraun – شکلاتی
- schwarzbraun – قهوه ای تیره
- bräunen – برنزه کردن
- rosa – صورتی
- Altrosa – صورتی کثیف – رنگ صورتی مایل به خاکستری
- durch die rosa Brille schauen – معنی لغوی آن به معنی با عینک صورتی دیدن است یعنی آدم مثبت نگری بودن